کوثر

به جای چرخیدن تو وبلاگ های مختلف مطالب کوثر را دنبال کنید !

به همین سادگی...

ارسال شده در 1 دی 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع

!در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم 
!چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود 
!دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود 
…به همین سادگی

نظر دهید »

دلم هوای تو کرده...

ارسال شده در 1 دی 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع

ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب
از غربت آن غریب کن یاد امشب
در شب شهادت امام رضا التماس دعا دارم

 

السلام عليکم يا علي ابن موسي الرضا(ع)

دلم هواي تو کرده، شه خراساني

چه مي شود که بيايم حرم، به مهماني

دلم زکثرت زشتي، بريده آقاجان

عنايتي که بيايم، تويي که درماني…

السََّلام علیـک یـا عـلی بـن مـوسی الـرضـا

2 نظر »

یا علی ابن موسی الرضا

ارسال شده در 29 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع

 

هر قدر صفا که هست در بین بهشت
یک جا شده نذر و هدیه بر خانه تو
هر لحظه زمین دور سرت می گردد
خورشیدی و عالم است پروانه تو
.
.
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت آفتاب
صبح ها صحن حرم را آب و جارو می کند …

نظر دهید »

انتخاب همسر...

ارسال شده در 25 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع


پیرجوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است!پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود!جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد!پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا …


می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد!جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است!پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد.

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است!پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد!جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد!
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته

نظر دهید »

من چقدر ثروتمندم...

ارسال شده در 25 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع


هوابدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هردو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.پسرک پرسید:«ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین»کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.گفتم:«بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید



«ببخشین خانم! شما پولدارین »نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم:«من اوه… نه!»دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت:«آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»آنها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه اینها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم.لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.دلم می خواد برای فردایی بهتر تلاش کنم

نظر دهید »

سیب های گندیده!

ارسال شده در 25 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع


معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند.
او به آنها گفت… که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیب بریزند و با خود به کودکستان بیاورند…
فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند..
در کیسه بعضی ها دو تا، بعضی چهار تا، و بعضی ها هفت تا سیب بود و بعضی بیشتر!
معلم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی ناخوش سیب های گندیده..!
به علاوه ، آنهایی که سیب بیشتری در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند!
پس از گذشت یک هفته، بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند…

معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟
بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید..!
بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می کنید.
حالا که شما بوی بد سیب ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید،
پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟!…

 

1 نظر »

زمانه ...

ارسال شده در 22 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع

زمانه ی عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته را عاشقند,نه امام حاضر را!

میدانی چرا؟

امام گذشته را هر گونه بخواهند تفسیر می کنند,

اما امام حاضر را باید فرمان ببرند.

وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند…

نظر دهید »

آه ...

ارسال شده در 22 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع

همه برای خوابیدن قصه وداستان میگویند,

جانم به فدای حسینی که برای بیداری نسل انسان,

حماسه وروایتی ماندگار آفرید….

آه…کربلا داستان دیگریست…

آه عباس…وآه…عاشورا…

نظر دهید »

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین

ارسال شده در 22 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع

نظر دهید »

اربعین حسینی تسلیت باد

ارسال شده در 21 آذر 1393 توسط سعادت اگاه در بدون موضوع

 

دنیا تیره وتار شد…

و شهر سیاه پوش؛

 

…میدانی؛آخر آفتاب را به خاک وخون کشیده بودند

 

…چهل روز ،نه، چهل شب از آن واقعه گذشت

 

اربعین حسینی بر همگان تسلیت باد.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
 تماس
 ورود
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

کوثر

بهترین ومفیدترین مطالبی که دانستنش لازمه تو وبلاگ کوثر جمع شده کافیه یه سری به وبلاگ کوثر بزنید .
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان